من وخدا


خدایا


اگر روزی فراموش کردم


خدای بزرگی دارم...


تو فراموش نکن


بنده ی کوچیکی داری...


با نوازشی و یا تلنگری آرام


وجودت را...


همراهیت را...


مهربانی و بزرگیت را...


برایم یادآوری کن!


| چهار شنبه 11 مرداد 1391برچسب:,| 17:14 | نسیبه |

خدایا!

چقدر باید بدبخت باشم ، اگر انتظار عشق از کسی غیر از تو داشته باشم .



خدایا !


چقدر باید بیچاره باشم، اگر کسی غیر از تو را معشوق خود بدانم .



خدایا!


چقدر باید پست باشم که از کسی غیر ازتو انتظار یاری و کمک داشته باشم .



خدایا!


چقدر باید بی مقدار باشم که با وجود دیدن تو چشمانم را ببندم


و تاریکی ، جهل و سیاهی دنیایت را ببینم .

 


 


 

| سه شنبه 10 مرداد 1391برچسب:,| 17:22 | نسیبه |

خدایا .. من همانی هستم که وقت و بی وقت مزاحمت می شوم

همانی که وقتی دلش می گیرد و بغضش می ترکد، می آید سراغت



من همانی ام که همیشه دعاهای عحیب و غریب می کند


و چشم هایش را می بندد و می گوید



من این حرف ها سرم نمی شود. باید دعایم را مستجاب کنی


همانی که گاهی لج می کند و گاهی خودش را برایت لوس می کند


همانی که نمازهایش یکی در میان قضا می شود و کلی روزه نگرفته دارد



همانی که بعضی وقت ها پشت سر مردم حرف می زند



گاهی بد جنس می شود البته گاهی هم خود خواه


و گاهی ازت بسیار دورمیشود



حالا یادت آمد من کی هستم
...؟؟؟

همانی که با همه اینها باز هم فریاد میزند:

خدایا مرا دریاب


 

| سه شنبه 10 مرداد 1391برچسب:,| 17:14 | نسیبه |

خدا همیشه ازشرایط تو اگاهی دارد واماده است که قدرت برکت وارامش توباشد

وجوداوبرای افکندن نور خورشید بر غم وغصه های توست

او ازطریق ارسال عشق وحبت دوستان وخانواده به سوی تو باعث دلگرمی ات می شود

ناامیدی تورا با امیدی تازه جایگزین میکند او باحضورش تنها تکیه گاه ویاور توست پس هرگز

نترس خدکند بادرک واگاهی از اینکه تو هرگز تنها نیستی قلبت به صلح وارامش برسود

الهی که حضورخداردرک کنی وموجب تسکین روح وروانت شود

الهی که بند بند وجودت خداراصدابزند

خدای از حال وهوای تو خبر دارد.....

| سه شنبه 3 مرداد 1391برچسب:,| 19:13 | نسیبه |

عشق خدا 

 

قلب من قالی خداست

تار و پودش از پر فرشته هاست

 

پهن کرده او دل مرا

در اتاق کوچکی در آسمان خراش آفتاب

برق می زند قالی قشنگ و نو نوار من

از تلاش آفتاب

 

شب که می شود خدا روی قالی دلم

راه می رود؛ ذوق می کنم گریه می کنم

اشک من ستاره می شود

هر ستاره ای به سمت ماه می رود

 

یک شبی حواس من نبود

ریخت روی قالی دلم شیشه ای مرکب سیاه

سالهاست مانده جای آن

جای لکه های اشتباه

ای خدا به من بگو

لکه های چرکمرده را کجا خاک می کنند؟

 

 آه؛ آه از اینهمه گناه و اشتباه

آه نام دیگر تو است

آه بال می زند به سوی تو؛ کبوتر تو است

قلب من دوباره تند تند می زند

مثل اینکه بازهم خداست

روی قالی دلم قدم گذاشت

 

در میان رشته های نازک دلم

نقش یک درخت و یک پرنده کاشته

قلب من چقدر قیمتی است

چون که قالی ظریف و دستباف اوست

این پرنده ای که لای تار و پودش است هدهد است

می پرد به سوی قله های قاف دوست

*****

عرفان نظر آهاری

| 9 مرداد 1391برچسب:,| 17:34 | نسیبه |