نقاشی


من وخدا


معلم برای سفید بودن برگه نقاشی ام تنبیهم کرد و همه به من خندیدند؛ اما من خدایی را کشیده بودم که همه می گفتند دیدنی نیست...



نظرات شما عزیزان:

نسیبه
ساعت19:23---18 ارديبهشت 1391
سلام من باز اومدم. من وب ندارم وگرنه آدرسشو برات میذاشتم حتما.

درباره معنی نسیبه هم به نظرم شایسته و بزرگوار و والا نسب تقریبا هم معنی اند. من جایی معنیشو نخوندم و از مامانم و بابام شنیدم فقط ببخشید اگه تو اطلاعاتت بیشتره.پاسخ:خيلي از اشناتييت خوشحالم نسيبه جون بازم بيا واون چندتانسيبه ديگه رو هم بهم معرفي كن


نسیبه
ساعت14:14---12 ارديبهشت 1391
به نظرم نمره ی صفر اینجا حقه چون چیزی که دیدنی نیست رو نمیشه به تصویر کشید و آن کودک هم نمیتونسته خدا رو بکشه
پاسخ:سلام نسیبه جون شماکه ادرس وبتونو نمی ذارید.معنیه اسممونو من چندجا دیدیم که نوشته بود شایسته وبزرگوار والا نمیدونم شما نسب رو از کجا دیدید. بازم بیایید البته باادرس


زهرا میراسدی
ساعت11:57---25 اسفند 1390
سلام..خیلی خوشگل بود.یه وبلاگم هست داستان توش میذاره خیلی قشنگن میتونی ازشون استفاده کنی..راستی جلوجلو عیدت مبارک

مریم
ساعت18:28---4 بهمن 1390
دلم برات تنگیده بود.شارژم تمومیده بود نتونستم بسرم.آپت خیلی جینمل بود

زهرا
ساعت12:45---28 دی 1390
سلام.خوبی؟خیلی نامردی ها؟پارسال دوست امسال آشنا؟آپت خیلی قشنگه.یه سر به منم بزن.منتظرم ها؟بای تا های

بشار
ساعت9:05---15 دی 1390

دنیا ٬ دست نقاش زبردست تو را زیبا آرایش داده است .
دنیا ٬ پناه بی پناهان چه اندازه تو را دلفریب و دلربا آفریده است .
دنیا ٬ خالق تو از ازل تو را میدان تاخت و تاز عشاق ٬ ناز و عشوه و غرور قرار داده است .
دنیا ٬ می خواهم سوالی از تو بکنم ؟
این را هم می دانم که خواهی گفت نمی دانم ...
هیچ می دانی چرا تا این حد زندگی ات پر شور و هیجان ٬ غم انگیز و گاهی در گوشه ای از جامه خاکستری فام تو شادی پیدا می شود ؟
دنیا ٬ چون خاطره نویس ٬ سرنوشت تو را این چنین نگاشته و تو هم باید مطیع باشی !
دنیا ٬ تو را با تمام زیبایهایت می توان به جام طلایی بسیار زیبایی تشبیه کرد . جام کهنسال و پر خاطره ای ٬ جامی که در دل خود خون های عشاق و غم و اندوه ها ٬ شادی ها ٬ قهر و جدایی ها چون زندانی به خواب ابد محکوم شده اند .
ای جام طلایی دنیا ٬ وصال در تو کم دیده شده گویا از اشک و هجران لذت میبری ...
در میان تو عشاقی همچون لیلی و مجنون ها ٬ شیرین و فرهاد ها و ... مشغول دلربایی بوده اند .
حال در این جام پر خاطره من و او به زندگی ادامه می دهیم . بیم دارم سرنوشت ما چون آن عده ای باشد که تو با آنان وفا نکرده و عهد و پیمان شکسته ای ...
از آن ترسم حسادت تو میان من و او را تفرقه انداخته و هر روز غم بیشتری بخورم ...


بشار
ساعت9:21---13 دی 1390

پدر ژپتو به پینوکیو میگفت :
پینوکیو
چوبی بمان !
آدم ها سنگی اند ...
دنیایشان قشنگ نیست ...



بشار
ساعت9:43---8 دی 1390

سکوت ؛
عبادتی است بی رنج
و زینتی است که نیازمند پیرایه نیست ...
حصاری است بی دیوار
و پوشاننده ی تمام عیبها ...


بشار
ساعت12:07---7 دی 1390

حاجتی در دل بی تابم داشتم ...

به دل گفتم : لیاقت برآورده شدن خواسته ات را نداری وگرنه از تو حرکت و از خدا

برکت و خدا هم برایت برآورده اش میکرد.

دل گفت : مگر آنچه را که تا بحال خدا به تو داده است لیاقتش را داشته ای !

و مگر او تا بحال در بذل نعمت هاش به لیاقت تو نگاه می کرده است ؟!

... و قسم می خورم که راست می گفت .



بشار
ساعت14:16---6 دی 1390

سال ها رفت و هنوز
یک نفر نیست بپرسد از من
که تو از پنجره عشق چه ها میخواهی؟
صبح تا نیمه شب منتظری
همه جا می نگری
گاه با ماه سخن میگویی
راستی گمشده ات کیست؟
کجاست؟
صدفی در دریاست؟
نوری از روزنه ی فرداهاست؟
یا خداییست که از روز ازل ناپیداست؟



بشار
ساعت9:56---3 دی 1390

خورشید را باور دارم حتی اگر نتابد ! به عشق ایمان دارم حتی اگر آن را حس نکنم !

مردی با خود زمزمه کرد : خدایا با من حرف بزن !

یک سار شروع به خواندن کرد ... اما مرد نشنید !

مرد فریاد برآورد : خدایا با من حرف بزن ... آذرخش در آسمان غرید اما مرد اعتنایی نکرد !

مرد به اطراف خود نگاہ کرد و گفت : پس تو کجایی ؟ بگذار تو را ببینم ... ستار ہ ای درخشید اما مرد ندید !

مرد فریاد کشید : خدایا معجزه ای به من نشان بده ... کودکی متولد شد اما مرد باز توجهی نکرد !

مرد در نهایت یاس و نومیدی فریاد زد : خدایا خودت را به من نشان بده و بگذار تو را ببینم ... از تو خواهش می کنم ... پروانه ای روی دست مرد نشست و او پروانه را پراند و به راهس ادامه داد !

ما خود را گم می کنیم در حالیکه او در کنار و با نفس های ما جریان دارد ...

خدا اغلب در شادی های ما شریک نیست !؟

تا به حال چند بار خوشی هایت را آرام و بی بهانه به او گفته ای ؟

تا به حال به او گفته ای که چقدر خوشبختی ؟ که چقدر همه چیز خوب و مرتب است ؟

که چه خوب که او هست !!!

خدا همراه همیشگیه سختی ها و خستگی های ماست ! زمانی که خسته و درمانده به طرفش می رویم خیال می کنیم تنها زمانی که به خواسته ی خود برسیم او را دیده و حس کرده ایم ...

اما ...

گاهی بی پاسخ گذاشتن برخی از خواسته های ما نشانگر لطف بی اندازه ی او به ماست ...

تا خدا هست جایی برای نا امیدی نیست ...

به خدا ایمان دارم حتی اگر سکوت کرده باشد !!!


مریم
ساعت23:33---2 دی 1390
سلام به نسیبه عزیزم
خانمی وبت خیلی زیباست
هم از نظر قالب و هم از نظر محتوا
عزیزم اگر با تبادل لینک موافقی خبرم کن
منتظرم


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





| جمعه 2 دی 1390برچسب:,| 22:28 | نسیبه |